• وبلاگ : هيــــس ديگِه حِسِت نيست
  • يادداشت : يه وقتايي...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بعضي از دوستام ميپرسن :
    چرا باهمون بيرون نمياي؟
    چرا تنهايي و يه جا ساکت نشستي؟
    چرا... ؟
    منم در جواب :
    سرم شلوغه وقت ندارم.
    نه اينکه حرفي برا گفتن ندارم اما ... فعلا نه ، نه به به خيليا ، نه به خيلي چيزا ، حداقل يکم اميد ته دلم از خداي خودم دارم ، نميخوام ريا کار باشم ، نميتونم با اين همه غم و سختي به خوشي فک کنم.
    ... .
    شايد فکر آينده و روياهام نميزاره به خوشي هاي زود گذز امروز برسم.